چه ساده می اندیشم

در اتاق تنهایی چه تصاویری چشمان را نوازش و آزار نمی دهد. با این وجود احساس خوشایند تریست از با هم بودن. جایی که می توان به راحتی خود را تجربه کرد. خنده ها و شادی های با هم بودن همیشه آزار دهنده بوده است. توانایی تنها بودن، توانایی ایست که هر کس نمی تواند از بزرگیش لذت ببرد. اندیشه های ناموزون در تنهاییست که قدرت خود را نمایش می دهند. تناقضات پی در پی که با آگاهی کامل می شوند.

نداشتن جوی خوب و دلنگرانی و پریشانی و در عین حال بی حوصلگی و خمودگی گریبان نه تنها من بلکه اکثر افراد جامعه را گرفته است. جو سنگینی بر ما حاکم است. بحث های بی حاصل دوستان و نداشتن آگاهی از پشت پرده ی واقعیت سخت عذاب دهنده شده است. در اوج جوانی بسیار سخت دوران را می گذرانیم. با مردمی که در اطراف جز مشتی از عقده ها و بیماری های اختلالی روانی در آن ها چیز دیگری نیست. پذیرش واقعیت دردناک است و ذهن فسرده ای که تحمل دیدن را از کف داده است سخت می اندیشد. خوشی های دیگران بدون هیچ حاصل و سودی و گاه تخریب کننده برایم جالب است. خوشی هایی که برای فراموش کردن خویش است، کاملا شبیه به افیون. این لذت نیست افیون است که زندگیمان را در برگرفته. اینجا ابتکار در بند مرده است. جایی که ساخت تصاویر بی حاصل آرزوست و در برگرفتنشان خوشبختی.

در مسیر، به شک افتاده ام. گویی دیوار های بتنی در اطراف است. خود را در جبر مذهبی فرو بردن آسان ترین راه شناخت شناسی بشر است و بعد دیگر به هیچ قاعده و خلقی نو فکر نکردن. کاری دروغ که به دروغ همه می کنند. هم صحبت های زیبا و روابط زیبا زیادند اما تمام این ها نتیجه ی دیدن از دور است. زمانی که دهان می گشایند وجودی تو خالی را در میابی.

ما می خندیم

بسیار هنوز می بینم افرادی که کسی را که به مطالعه ی فلسفه می پردازند کمی با دید تردید و گاه تحقیر نگاه می کنند. گویا افراد زیادی اندیشه ستیز شده اند. مردم نمی توانند بپذیرند تفکر جدید و غریب را و توانایی مواجه شدن با شهود هایی که در زندگی با آن مواجه هستند را هرگز ندارند. از طرف دیگر هم بین افرادی که می اندیشند و به فلسفه می پردازند بسیار می بینم غرور خاصی که در آن ها وجود دارد و خود را بسیار خاص تلقی می کنند گویی تافته ی جدا بافته ای هستند. آنان عام را با دید تمسخر می نگرند. جالب آن که این افراد گاهی توانایی دیدن از دریچه ی چشمان دیگری را ندارند. گویی بیان این که می اندیشم نوعی مد شده است برای نشان دادن منیت. عده ای هم به خوبی حرف های زیبا می زنند و زیبا مسائل را دسته بندی می کنند اما در زندگی وا مانده اند این افراد با صحبت ها و رفتارهایشان اطرافیان را آزار می دهند.

بس است که آرام و آسوده پیش برویم. گر از عریانی در هراسیم باید عریان در بلندایی بین جمع رویم. انسان شدن سخت است و این سختی گاه تماما سختی مسیر نیست بلکه گاه بیش از مسیر، سختی، آن لحظه است. درست است که مسیر ناهمواری جلوی روی داریم اما گاه سختی دیدن این راه ناهموار دشوارتر از طی کردن بخش هایی از آن است.