نگاهی به ابعاد و جایگاه ما در کهکشان – و زمین تنها می گردد – شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.ir

تکان دهنده است. حتی تصور کیهان و وجودی اینچنینی با میلیاردها کهکشان که همگی با سرعت ها و در جهت های مختلف در حال حرکت هستند، ذهن را به اندیشه یی فرا وامی دارد. در این مطلب سعی دارم در رابطه با اصلی ترین کمیت های اندازه گیری فاصله در نجوم صحبت کنم و در ادامه جایگاه مان را در این کیهان بی نظیر به صورت کوتاه بیان خواهم کرد. شاید شیفتگی زیبایی را با خواندن این مطلب نسبت به کیهان یا حتی در همین نزدیکی، وجودمان و زمین که حیات را برایمان به ارمغان آورده اند، پیدا کنید.

ما روی زمین از مقیاس های مختلفی برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنیم و به صورت معمول بیشترین استفاده ها را از متر و کیلومتر می بریم. اگر بخواهیم در منظومه شمسی گذری داشته باشیم، همچنان سر و کارمان با همان کمیت کیلومتر خواهد بود مثلاً شعاع استوایی زمین 6378 کیلومتر است. زمین در منظومه شمسی با میانگین فاصله 150 میلیون کیلومتر از خورشید (یک واحد نجومی)، به دور این ستاره در حال گردش است. حتی در مورد سیاره های دیگر هم از کیلومتر استفاده می کنیم. نپتون آخرین سیاره از مجموع هشت سیاره منظومه شمسی با فاصله حدود 4495 میلیون کیلومتر از خورشید به دور آن می گردد. به صورت کلی، در منظومه شمسی ما، همچنان همین مقیاس (کیلومتر) کافی است.

زمانی که به آسمان شب می نگریم هزاران ستاره را با روشنایی های ظاهری متفاوتی می بینیم. هر یک از این ستارگان همانند ستاره منظومه شمسی خودمان (خورشید) هستند و تنها به دلیل فاصله زیادی که با ما دارند، آنها را همچون نقطه هایی درخشان و کم سو می بینیم. این ستارگان گاه تا چند ده یا چند صد برابر خورشید بزرگ یا درخشان هستند. حال برای فاصله سنجی میان ستارگان از کمیت راحت تر و بسیار بزرگ تری به نام سال نوری استفاده می کنیم. باید به خاطر داشته باشیم که کمیت سال نوری تنها کمیتی برای فاصله است و هرگز برای نشان دادن مدت زمان استفاده نمی شود. به عنوان مثال گفتن اینکه ستاره یی پنج سال نوری عمر دارد کاملاً اشتباه است. اما این کمیت دقیقاً به چه معنا است و از آن چگونه استفاده می کنند؟

نور (و به طور کلی تمام امواج الکترومغناطیسی) در هر ثانیه و در محیطی مانند فضا که خلأ است، تقریباً با سرعتی معادل 300 هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت می کند. این نهایت سرعت در کیهان است. برای متوجه شدن کمیت سال نوری، اول باید آگاهی داشته باشیم که یک سال در زمین چند ثانیه است. زمانی که ما 60 ثانیه را ضرب در 60 دقیقه و سپس ضرب در 24 ساعت (یک شبانه روز) کنیم و نتیجه آخر را ضرب در

365.25 (روزهای یک سال) کنیم عددی به دست می آید که معادل 31557600 است. این عدد نشان می دهد یک سال روی زمین چند ثانیه است. اکنون اگر این عدد را ضرب در سرعت نور که 300 هزار کیلومتر بر ثانیه است، کنیم، توانسته ایم کمیتی به نام سال نوری بر حسب کیلومتر به دست آوریم. دست آخر حاصل ضرب این اعداد به ما نشان خواهد داد نور در یک سال زمینی، مسافتی تقریباً معادل 9.5 تریلیون کیلومتر را می پیماید. پس سال نوری مقدار مسافت طی شده توسط نور در یک سال زمینی است. همچنین می توان زمان یک سال را به اجزای کوچک تری همچون ساعت، دقیقه و ثانیه تقسیم کرد. برای نمونه حدوداً فاصله زمین از ماه یک ثانیه نوری است، این به این معنی است که فاصله ماه تا زمین تقریباً برابر با 300 هزار کیلومتر است. حال زمانی که می گوییم نزدیک ترین ستاره به خورشید که «پروکسیما - قنطورس» نام دارد و در صورت فلکی قنطورس است، 4.2 سال نوری از ما فاصله دارد، یعنی اگر با سرعت 300 هزار کیلومتر بر ثانیه به سمت این ستاره حرکت کنیم، 4.2 سال زمینی طول خواهد کشید تا به آن برسیم. به این ترتیب با محاسبه یی ساده می توان متوجه شد که فاصله نزدیک ترین ستاره به ما به صورت حدودی تقریباً 40 تریلیون کیلومتر است.

تصویری شبیه سازی شده از کهکشان راه شیری (کهکشانی مارپیچی میله ای)


کهکشان راه شیری، کهکشانی است که منظومه شمسی ما در آن قرار دارد و خورشید تنها یکی از میلیون ها ستاره یی است که در این مجموعه که آن را کهکشان می نامیم، وجود دارد. اجدادمان زمانی که نوار شبح گون راه شیری را در شب می دیدند، گمان می کردند این نوار مه آلود شیر الهه یی است که در آسمان پاشیده شده است. آنان هرگز نمی دانستند این نوار، متشکل از میلیون ها ستاره است. به این خاطر آن را راه شیری می نامیدند که بعدها همچنان این نام روی کهکشان مان باقی ماند.

شاید تصورش سخت باشد ولی قطر صفحه کهکشان راه شیری حدود 100 هزار سال نوری و ضخامت آن در مرکز حدود 18 هزار سال نوری است. خورشید و منظومه شمسی ما در فاصله یی حدود 30 هزار سال نوری از مرکز کهکشان راه شیری قرار گرفته است. منظومه شمسی ما هر 240 میلیون سال یک بار به دور مرکز کهشان راه شیری می گردد.

نزدیک ترین کهکشان به کهکشان نه چندان بزرگ راه شیری، «آندرومدا» نام دارد که 2.5 میلیون سال نوری با ما فاصله دارد و تقریباً دو برابر کهکشان ما است و زمین در کیهانی بزرگ که میلیاردها کهکشان را در برگرفته است، می گردد.

آشنایی با منشا منظومه شمسی – زادگاهی از جنس ابر _ شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.ir

از زمانی که بشر پا روی این کره خاکی نهاد سعی در یافتن مفاهیم اصلی جهان اطراف خود داشت؛ جهانی پر از شگفتی که او را با ساز و کار خودش غرق در تفکرات گوناگون می کرد. از همان ابتدا، بشر تمایل داشت به منشأ، چرایی و چگونگی پدیده های پیرامون خود پی ببرد. او سیر تکاملی خاصی را طی می کرد. انسان های اولیه برای یافتن پاسخ ها از تخیل خود بهره می جستند. آنان نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم خود برای هر اتفاق دلیل می آورند. به این ترتیب اسطوره ها و خدایان پای به جهان گذاشتند. هر آنچه اتفاق می افتاد نبردی پایان ناپذیر بین خیر و شر بود. بعدها که بشر بیش از پیش دارای تمدنی استوار شد، فرضیه ها به جای اسطوره ها بر تخت نشستند. اما این فرضیه ها معمولاً عاری از نگاهی دقیق و سنجیده بودند. با گذر زمان بشر به وضعیت مطلوبی رسید. بعدها آنچه علم نامیده می شد کم کم راه خود را از روش های اندیشه فلسفی جدا کرد. علم دارای روش هایی خاص شد و قطعیتش گویی بر همگان ثابت شده بود. اما هر چه زمان به جلو حرکت می کند راه تاریک شناخت، روشن تر می شود. امروزه دیگر در آنچه علم می نامیم روش ها بیانگر کلیشه یی یگانه نیست و به درستی آموخته ایم که علم هم اشتباه می کند. امروزه علم همچون نوشدارویی هر لحظه خود را باز می ایستاند و قد می کشد.

شناخت جهان در پیش دیدگان گذشتگان در منظومه شمسی و پنج سیاره دیگرش خلاصه می شود. ستارگان یا همان کواکب، سوراخ هایی بودند که بر گنبد آسمان قرار داشتند؛ گنبدی که فرای آن آتشی فروزان شعله ور بود. در مورد منظومه شمسی اولین فرضیه ها حاکی از آن بود که زمین مرکز عالم است و خورشید و سیاره ها و ستارگان، همگی زمین را فراگرفته اند. سپس این گونه فرضیه ها که همچون باوری قوی در اذهان عمومی بود، کم کم رنگ باخت و در مسیر سخت روبه رو، حقایقی دیگر روشن شد. خردمندان و دانشمندان زیادی این شجاعت را به خود راه دادند تا پا را فراتر گذارند و زمین را از جایگاه والای مرکزیت عالم به زیر افکنده و در مکانی عادی همچون دیگر سیاره ها بنشانند. اکنون خورشید مرکزیت داشت.

امروز می دانیم منظومه شمسی ما از یک ستاره به نام خورشید و هشت سیاره به همراه تعدادی سیاره کوتوله و همچنین هزاران سیارک و دنباله دار تشکیل شده است. اما منشاء منظومه شمسی به همراه تمام اجزایش که در دام گرانش ستاره مرکزی یعنی خورشید افتاده اند، چیست؟

نظریه یی بیان می کند سیاره ها و دیگر اجزای منظومه شمسی همگی از دل ستاره مرکزی منظومه، یعنی خورشید خارج شده اند به این صورت که زمانی ستاره یی از کنار خورشید در حال عبور بوده و به دلیل گرانش متقابل بخشی از ماده داخل خورشید را به بیرون کشیده است و سپس این مواد به هم چسبیده اند و خرده سیاره ها را تشکیل داده اند. خرده سیاره ها هم به دلیل گرانش جذب یکدیگر شده و سیاره ها را به وجود آورده اند. این نظریه به نام نظریه برخورد معروف است. نظریه یی دیگر بیان می کند سیاره ها در جایی از فضا تشکیل شده و سپس به دام گرانش خورشید افتاده اند و منظومه شمسی شکل گرفته است. این نظریه به نام نظریه گیراندازی تصادفی معروف است.

اما تمام این فرضیه ها و نظریات نمی توانستند دلایل علمی کافی برای توجیه چگونگی منظومه شمسی بیاورند. در منظومه شمسی تمام اجزا تقریباً در یک صفحه به دور خورشید می چرخند و 99 درصد از جرم کل منظومه شمسی در خورشید موجود است. آنچه موجب سوال بیشتر می شود این است که چرا تمام سیاره ها با حرکتی یکسان (پادساعت گرد) به دور خورشید در حال چرخش اند؟

وجود همین پرسش ها از اعتبار نظریات بالا یعنی نظریه های برخور و گیراندازی تصادفی به شدت می کاهد. 

تشکیل منظومه شمسی از سحابی گازی اولیه

امروزه نظریه یی به نام نظریه سحابی بیشترین توجیه را برای چگونگی تشکیل منظومه شمسی دارد. بنابراین نظریه منظومه شمسی ما از ابری گازی که اخترشناسان آن را سحابی می نامند، تشکیل شده است. بیشتر جرم در مرکز این سحابی هیدروژنی متمرکز بوده است. در سحابی اولیه اتم ها به دلیل گرانش متقابل به یکدیگر می چسبیدند و ذرات و غبار را تشکیل می دادند. ذرات و غبار هم اجرام کوچک را شکل داده و از به هم پیوستن اجرام کوچک، خورشید و سیاره ها (پیش سیاره ها) تشکیل شده اند. این روند میلیون ها سال ادامه داشت. سحابی اولیه گردشی پادساعت گرد داشته است به این ترتیب زمانی که سیاره ها در حال شکل گرفتن بوده اند، حرکت اولیه خود را حفظ کرده اند، به صورتی که امروز سیاره های منظومه شمسی با گردشی پادساعت گرد به دور خورشید می چرخند و چون تمام سیاره ها از ابری یکسان تشکیل شده اند، دلیلی بر یکسان بودن مواد تشکیل دهنده سیاره های منظومه شمسی است. و با گردش سحابی هیدروژنی اولیه تمام اجزا طوری تشکیل شده اند که گویی همگی بر قرص مسطحی واقع شده اند. همچنین نظریه سحابی به خوبی نشان می دهد که چرا خورشید و سیاره ها و دیگر اجزای منظومه شسمی ما تقریباً عمری یکسان و معادل با 4.6 میلیارد سال دارند. چون بیشتر جرم موجود در مرکز سحابی از هیدروژن متمرکز تشکیل شده بود، در نتیجه بیشترین ماده هم آنجا جمع شده و مقدار این ماده آنچنان زیاد بوده است که توانسته خورشید را شکل دهد. سیاره ها به دلیل آنکه نتوانستند جرم کافی به دست آورند، در درون شان فرآیند هم جوشی هسته یی (همانند آنچه در درون خورشید رخ می دهد)، رخ نداد. خورشید، یگانه ستاره منظومه شمسی به دلیل جرم زیاد، فشار زیادی هم در مرکزش به وجود آمد به طوری که شروع به درخشیدن کرد. به این ترتیب منظومه شمسی ما از ابری گازی متولد شد.

چهره های مسخ شده با ایده آل گرایی و ایده آل نمایی امروزی

امین حمزه ئیان

مدت هاست که این مرز و بوم مسخ شده افراد را هم به زیر می افکند. مردمان ایران از دیر باز تا به امروز که همه چیز شدت بیش تری یافته است، طبقه طبقه شده اند. این قشر بندی شدن های نمایان همچون غده ای سرطانی امروز گریبان آدمی را سراپا گرفته است. طبقه ای که اندیشه ای دارد هم از این بازی جا نمانده و در این گود پر هیاهو سرگردان شده است.

ایده آل گرایی و ایده آل نمایی واقعیت تلخ بسیاری از مشکلاتمان است. گویی دیگر آن مرز متعادل از بین رفته است. از کودکی تا بزرگسالی، کشمکش های کامل بودن، تمام ذهن را پر کرده و به نابودی می کشاند. بدین سبب دروغ هم فراوان تر شده است. زیرا واقعیت، چهره ی ناقص شخص را نشان می دهد. و ما از این واقعیت گریزانیم. حتی گاه برای پنهان کاری خویش تا مرز ستیز هم پیش می رویم.

چهره ی مسخ شده ما با ایده آل گرایی و ایده آل نمایی های دروغین

واقعیت این است که اشتباهات و نواقص همگی نشانی از سالم بودن هستند. پنهان کردن جز مجال رشد برای زشتی ها هیچ چیز دیگری در برندارد. از کودکی دنیایمان را دو قسمت کرده اند. دسته ی کارها و اعمال خوبان و دسته ی بدان و زشت صفتان. به ناچار هم به زور در یکی از این گروه ها جایمان داده اند و سپس خود جاگرفته ایم. گویی زشتی و زیبایی هرگز نمی توانند کنار یکدیگر در یک فرد باشند. همین اتفاق ناگوار همه چیز را از کم ترین کارها و راه رفتن ها و صحبت ها تا تصمیمات بزرگ و به طور کلی زندگی ما را به سمت آنچه نیستیم می کشاند. مسلما در این وضعیت سخت نه تنها زندگی را رنگی نمی بینیم بلکه بر خود هم هر لحظه می تازیم. پذیرش واقعیت را به راحتی کتمان می کنیم زیرا جز نگاهی سپید و سیاه، رنگی دیدن را نیاموخته ایم. در هر زمان سعی در آن داریم که آنی باشیم که عرف است و از ما می خواهند. برای تقویت این امر، بسیار مقایسه می کنیم. مقایسه با هر آنچه مخالف وجود اصلی ما است. در چنین وضعیتی افسردگی و بیماری روانی و درگیری های هر روزمان جایی برای زندگی و روشنگری و بازاندیشی نمی گذارد. حال تمام وقتمان صرف "اکنون چگونه؟ های ذهن" می شود.

خلاصه آن که یا از این ور بام می افتیم یا از آن ور. خود را شناختن و شدن آنچه که هستیم در این روزگار شهامت می خواهد. باید پاک کنی در دست گیریم و افراد اطراف را که تنها همانند نمک بر زخم ها هستند، با قدرت پاک کنیم.

ایده آل گرایی و ایده آل نمایی و تنها در ذهن سفر کردن نقطه ی اوجیست که ما را تنها و تنها به سقوط می کشاند. مطمئنا در این وضعیت، هر روز سرخورده تر شده و سر در گریبان خود بیش از پیش فرو می بریم. هر چند شاید طوری دیگر خود را نشان دهیم. تمام این ماجرا جز آشوب ذهنی هیچ سودی ندارد. این آشوب ها، رفته رفته کورمان می کند و دست آخر همانند موجودی نابینا در دالانی تاریک جست و خیز می کنیم.

بیاییم کمی از این پرواز های دروغین فاصله بگیریم. غیرواقعی نشان دادن و غلو کردن در هر چیز، تنها نشان گزاف کاری ما است و این خود حکمی است بر ناشی بودن. مردمان هم که خوب عادت کرده اند، از عادی بودن، غول بی شرمی را برایمان به ارمغان بیاورند. آن ها را هم باید با شادی از صحنه ی خود شست.

مرگ صدا مصیبته... حقیقته

کاری از مانا نیستانیسقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزهای بچگی،
از روز به شب رسیدنه
دشمنی ها مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته...  حقیقته...

 

 

کاری از: مانا نیستانی

آشنایی با ساختار و ماهیت سیارک ها – کمربند سنگی – شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.ir

سیارک ها و کمربند سیارک ها بین مشتری و مریخدر بین سال های 1772 و 1801 میلادی گروه هایی از اخترشناسان برای رصد و یافتن سیاره یی که گمان می کردند باید وجود داشته باشد، تلاش می کردند. آنان در تلاش بودند این جرم نامشخص که گویی سیاره یی باید باشد را در جایی بین مریخ پنجمین سیاره منظومه شمسی و مشتری ششمین سیاره منظومه شمسی پیدا کنند. اما آنچه موجب چنین فکر و سپس تلاش برای یافتن سیاره یی نامشخص در آن دوره زمانی شده بود، اتفاقی جالب بود. در سال 1772 اخترشناسی آلمانی به نام «یوهان الرت بُده» رابطه یی جالب توجه را منتشر کرد که شخصی دیگر به نام «یوهان دانیل تیتوس» آلمانی هم روی آن کار کرده بود. این رابطه که عموماً به نام رابطه «بُده یا بُده - تیتوس» مشهور است، موضوعی قابل توجه را برای اخترشناسان آن دوره بیان می کرد که همه را در هاله یی از ابهام گذاشته بود. براساس رابطه «بُده»، اگر یک تصاعد عددی به صورت صفر ، 3 ، 6، 12 ، 24 ، 48 ، 96 ، 192 بنویسیم (دقت داشته باشید که به جز دو عدد اول تصاعد، هر عدد دو برابر عدد قبلی است) حال اگر هر یک از این اعداد را به علاوه 4 و سپس تقسیم بر 10 کنیم، عددی به دست می آید که نشان از فاصله هر سیاره نسبت به خورشید است. عدد حاصل بر حسب واحد نجومی AU به دست می آید (هر واحد نجومی برابر با میانگین فاصله زمین تا خورشید یعنی 150 میلیون کیلومتر است). برای نمونه چون زمین سومین سیاره منظومه شمسی است پس ما باید سومی یعنی 6 را از رابطه بالا انتخاب کرده و با 4 جمع کنیم و سپس بر 10 تقسیم کنیم که در نهایت عدد یک به دست می آید. یک به معنی این است که فاصله زمین تا خورشید یک واحد نجومی (AU) یا 150 میلیون کیلومتر است که عددی صحیح است. به این ترتیب این اعداد می توانند نشان دهنده رابطه یی باشند که بسیار جالب فاصله هر سیاره را مشخص می کند. اعداد این رابطه تا آخرین سیاره کشف شده در قرن 19 میلادی یعنی اورانوس به صورت شگفت انگیزی صدق می کرد. اما در این بین یک مشکل اساسی وجود داشت، مشکل بر سر پنجمین عدد موجود یعنی عدد 12 در این رابطه بود. مشکل اینچنین بود که هیچ جرمی در آن فاصله که رابطه «بُده» پیش بینی می کرد، وجود نداشت. این نقص همچنان باقی بود تا زمانی که در سال 1801 اخترشناسی ایتالیایی، «جوزپه پیاتزی» مدیر رصد خانه پالرمو که در رصد آسمان مهارت خاصی داشت، هنگام بررسی هر شب آسمان که به منظور تهیه یک فهرست از ستارگان انجام می داد متوجه حرکت نقطه یی نورانی در پس زمینه آسمان شد. «پیاتزی» با خود فکر کرد حتماً یک دنباله دار جدید کشف کرده است، اما زمانی که این خبر به گوش «بُده» آلمانی رسید، پنداشت که این جرم حتماً همان سیاره یی است که باید در بین مدار مریخ و مشتری باشد. به این ترتیب در سال بعد و سال های بعدی اجرامی دیگر در همان ناحیه کشف شدند. اخترشناسان مدار این اجرام را مشخص کرده بودند، آنان همچنین دریافته بودند که این اجرام، بسیار کوچک تر از یک سیاره عادی هستند. به این ترتیب نام آنها را خرده سیاره یا سیارک گذاشتند.

امروزه می دانیم که رابطه «بُده» یک قانون نیست بلکه تنها یک رابطه اتفاقی و جالب است که برای فاصله سیاره ها برقرار است و این رابطه بر هیچ دلیل علمی خاصی استوار نیست. در ضمن رابطه «بُده» برای فاصله سیاره نپتون و سیاره کوتوله و پلوتون که بعدها کشف شدند، صادق نیست. تا به امروز هزاران سیارک در مکانی بین مریخ و مشتری کشف شده اند و منطقه یی را به نام کمربند سیارک ها ساخته اند. سیارک ها شکلی نامنظم و سیب زمینی شکل دارند. از بین هزاران سیارک موجود، تنها 26 عدد از آنها قطری بین 200 تا هزار کیلومتر دارند و دیگر سیارک ها همگی قطری کمتر از یک کیلومتر تا چندین متر دارند که بیشتر آنها در منطقه کمربند سیارک ها به دور خورشید در حال گردش هستند. مدار بعضی از سیارک ها بسیار کشیده و بیضی شکل است به صورتی که از مدار زمین گذشته و حتی از مدار گردش عطارد اولین سیاره منظومه شمسی، به خورشید نزدیک تر می شوند.

سیارک ها جنس های گوناگونی دارند. بعضی از آنها که معمولاً در قسمت های بیرونی کمربند سیارک ها هستند، بیشتر از کربن تشکیل شده اند. برخی دیگر از آنها جنسی از سنگ یا سیلیکات دارند یا یخی هستند و دیگر سیارک ها هم که تعدادشان کم است از آهن و نیکل تشکیل شده اند. به همین دلیل احتمالاً سیارک ها منشأهای مختلفی دارند اما آنچه مسلم است این است که دانشمندان عقیده دارند بیشتر سیارک ها تکه هایی هستند که در زمان تشکیل منظومه شمسی نتوانسته اند به دلیل وجود گرانش بسیار قوی سیاره مشتری (این غول منظومه شمسی) به هم متصل شوند و سیاره یی مستقل را تشکیل دهند. برخی از سیارک ها هم که مداری بسیار کشیده دارند، هسته دنباله دارهایی هستند که به پایان عمر خود رسیده اند.

ماموریت های مهیج و جالبی برای شناخت بیشتر سیارک ها از طرف سازمان های فضایی صورت گرفته است. به عنوان مثال در سال 2001 میلادی اولین کاوشگر بشر روی سطح سیارک «اروس» فرود آمد. سال 2005 فضاپیمای «دیپ ایمپکت» در مدار سیارک قرار گرفت و گلوله یی به سمت سیارک «تمپل-1» پرتاب کرد که انفجاری معادل پنج تن تی ان تی رخ داد. در همان سال فضاپیمای «هایابوسا» در مدار سیارکی به نام «ایتوکاوا» قرار گرفت و سپس روی سطح آن فرود آمد تا نمونه یی از ماده سیارک را به زمین بازگرداند.

معرفی دو تئاتر «اوسنه گمشده» و «ملانصرالدین» - امرداد و شهریور 88

در این دوران پر هیاهوی شکنجه گر برای تسلی خاطر خود دوباره با تبی بیش تر به علاقه مندی های دیرینه ی خود یعنی هنر و فلسفه روی آورده ام. برای فرار کردن از جو غم زده و افسرده حاکم، که بیش از پیش چندین برابر سنگین شده است به یاران همیشگی ام یعنی اتاق های سیاه تئاتر پناه بردم.

در بین تئاتر هایی که اکنون در حال اجرا هستند و بلیطشان هنوز یافت می شود و تا آخرین روز رزرو نشده اند، دو اجرا را بسیار ارزشمند دیدم که سفارش می کنم حتما شما هم به تماشای آن ها رفته و برای لحظاتی ذهن خود را آزاد کنید.

اولین تئاتر به نام «اوسنه گمشده» است. این تئاتر ساعت 6 در مجموعه تئاتر شهر و در مکان کارگاه نمایش این مجموعه اجرا می شود. تئاتر اوسنه گمشده، نمایشی عروسکی است که کاندیدای جایزه نمایشنامه نویسی، کارگردانی، طراحی و ساخت عروسک، عروسک گردانی و نمایشنامه برگزیده بخش نمایشنامه نویسی از دوازدهمین جشنواره بین المللی تئاتر عروسکی تهران مبارک سال 87 است.

اوسنه گمشده به عنوان یک اثر هنری آن چنان دل رباست که شما را عاشق عروسک ها و شخصیت های آن ها می کند. به شخصه بعد از تماشای آن حسی بسیار خوشایند بهمان دست داد که همچنان ادامه دارد. به راستی که این اجرای عروسکی بسیار زیباست. هر چند ممکن است مفاهیمی عمیق (فلسفی-روانشناسی-جامعه شناسی) را مطرح ننماید. اما هرگز از کلیشه ها و تکرارها برای اجرا استفاده نشده است و این امر را نسبت به دیگر اجراها در حد معقولی پایین آورده اند. مطمئن باشید که بعد از تماشای اوسنه گمشده، دلربا و دوست داشتی بودن آن را عمیقا احساس خواهید کرد.

 

تئاتری دیگر که بنده نسبت به اجراهای تمام تئاتر های ایران به عنوان شاهکاری به آن نگاه می کنم «ملانصرالدین» نام دارد که در تالار مولوی واقع در میدان انقلاب – خیابان 16 آذر به اجرا در می آید. این شاهکار اجرایی، که تمام قواعد کلاسیک و حتی به نوعی مدرن موجود در تئاتر را زیر پای می گذارد شما را وارد دنیایی عجیب و به قول خودشان "ناشناخته ها و نادانسته ها" می کند.

تئاتر ملانصرالدین کاری از گروه «دون کیشوت» است که گویی مخالف جریان تمام قواعد و تئاتر های موجود گام برمی دارد. گروهی که در اجراهای قبلی خود همانند اجرای پینوکیو که هنوز بهترین تئاتری است که تا قبل از ملانصرالدین دیده ام، خود را به درستی به اثبات رسانده است. این تئاتر به نظر بنده کاری کاملا پست مدرن است و به قول خودشان:

" گروه تئاتر دون کیشوت برای گریز از احساس ناخوشاند «مصرف کننده» بودن در جهان متظاهر به شناخته شده ها، همواره در جهان تاریک ناشناخته ها در جستجوست، تا احساس خوشایند «تولید کننده» بودن، تازه شدن، نترسیدن از نشدن ها و رسیدن به این باور که ما هم مثل شما (تماشاگران) بسیار «نمی دانیم» را تجربه کند! "

برای درک بهتر موضوع باید به عرضتان برسانم که بعد از گرفن شماره ای در سالن انتظار که گویی هویت شما است برای ورود به سالن اجرا مردی عجیب پای شماره ی شما را مهر می زند و بعد از ورود به سالن هرگز صندلی ای آنچنان که معمول است وجود ندارد بلکه تماشاگران به دور محل اجرای عجیب و وهم انگیز می ایستند. این جریان ادامه دارد تا افرادی از بازیگران دستان شما را بگیرند و به وسط کار بکشند، بازیگرانی که گویی صرفا بازیگر نیستند و شما احساسی راحت با آن ها دارید آن ها از شما چیزی خاص را می خواهند و شاید باید با آن ها در آن هیاهو به روی زمین دراز بکشید، قدم بزنید و بخندید. آنان هیچ سخن نمی گویند، هر کس حرکتی خاص دارد حرکتی مختص خود.

این تازه شروع تئاتر است که شما را در جهانی غیر عادی و ناشناخته وا می گذارد. دیگر خبری از صحنه اجرا به معنای کلاسیک نیست و شما می توانید آن چه را جلویتان است نبینید. این جا جهانی ناشناخته است. جهانی که واقعیتی تلخ را به نمایش می گذارد. تلخی ای که شما را به شادی بودن و توانستن می رساند.

تئاتر ملا نصرالدین را هر کس می تواند آن طور که می خواهد ببیند.

" ملانصرالدین آنگونه که فرآیند تولیداش فرمان می داد، تولید شد؛ نه آنگونه که آموخته بودیم؛ چه بهتر که شما هم ملانصرالدین را آنگونه که از شما می خواهد به تماشایش بنشینید؛ نه آنگونه که پیش از این آموخته اید! "

" برای گروه دون کیشوت  پدیده تئاتر تا آن جا جذاب است که در جایی ناشناخته باقی می ماند. ادعا و احساس بسیار دانستن، مرگ خلاقیت در تئاتر را به همراه دارد. "

فاطمه نقوی و ستاره پسیانی هم به صورت بازیگر مهمان از گروه تئاتر بازی که گروهی بسیار خوب و تجربی است در اجرای این نمایش شرکت کرده اند. همچنین شهاب انوشه هم مهمانی از گروه تئاتر پارادانا است.

سایت گروه دون کیشوت: http://www.donquixotescene.com

 

دیگر وارد بحث طولانی برخی از بازیگران، کارگردانی، نویسندگی، دراماتورژ، نورپردازی، و صدابردای و چیدمان خاص نمی شوم. اما اکنون پیش نهاد می کنم که این دو تئاتر زیبا را از دست ندهید که وجودشان ارزشی والا دارد از آن روی که هنرشان همواره جانی دوباره بر روان رنجور ما می بخشد.

 

تلفن گویا تئاتر شهر: 66460593

تفلن گویا تالار مولوی: 66419850

سایت ایران تئاتر: http://www.theater.ir

سایت تئاتر شهر: http://teatreshahr.com

آشنایی با ساختار و ماهیت دنباله دارها – عروس دریایی آسمان _ شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.com

دنباله دارگهگاه پدیدار شدن ستاره های دنباله دار، آسمان شب را بیش از حد شگفت انگیز می کند؛ جرمی که با دنباله یی بلند برای مدتی پرنور شده و سپس فروغ خود را از دست می دهد و از زمین و خورشید دور می شود. مردمان باستان با ظهور هر دنباله دار در آسمان فکر می کردند اتفاق بدی خواهد افتاد و ترس وجودشان را فرا می گرفت.

ستاره های دنباله دار برخلاف آنچه نامیده می شوند، ستاره نیستند و این نام تنها اصطلاحی است که از گذشته روی آنها مانده است. امروزه خیلی از منجمان آماتور و حرفه یی توسط تلسکوپ های شخصی یا تلسکوپ های بزرگ رصدخانه ها، هر شب بخش هایی از آسمان را می پیمایند تا نشانی از یک دنباله دار جدید بیابند. با بررسی هر شب آسمان ممکن است جرمی کوچک و کم نور را پیدا کنیم که گویی هاله یی اطراف آن را پوشانده است. این جرم احتمالاً یک دنباله دار است. اگر طی شب های بعد دوباره همان منطقه از آسمان را رصد کنیم، متوجه می شویم آن نقطه مه آلود از مکان قبلی خود کمی حرکت کرده است. ستاره های دنباله دار از اجزای کوچک اما باشکوه منظومه شمسی به حساب می آیند.

ستاره های دنباله دار اجزایی کوچک هستند که در دام گرانش ستاره منظومه شمسی یعنی خورشید گرفتار شده اند. دنباله دارها معمولاً یک مدار بسیار کشیده بیضی شکل دارند به طوری که در زمان حرکت خود به سمت خورشید معمولاً از مدار زمین هم گذر می کنند و به خورشید نزدیک می شوند و سپس با دور شدن از خورشید به ورای مدار آخرین سیاره منظومه شمسی نپتون می روند. ستاره های دنباله دار زمانی که در فاصله دوری از خورشید هستند بسیار کم نور هستند اما زمانی که به سمت خورشید می آیند، هرچه به این ستاره نزدیک تر می شوند هسته نمایان تری همراه با دنباله یی بلند پیدا می کنند. اگر دنباله داری بیشتر از 200 سال طول بکشد که یک گردش کامل به دور خورشید بزند آن را دنباله دار بلنددوره می نامند و اگر این دوره گردش کمتر از 200 سال باشد، دنباله دار کوتاه دوره نامیده می شود.

اما ستاره های دنباله دار واقعاً از چه ساخته شده اند که این گونه عمل می کنند؟ یک گلوله نامنظم، حدوداً به طول 16 کیلومتر را فرض کنید؛ گلوله یی که یخی و گل آلود است. این هسته جامد یک ستاره دنباله دار متوسط و معمولی است. این هسته از غبار، ذرات و کلوخ های ریز به هم چسبیده تشکیل شده است که در اثر گرانش متقابل کنار یکدیگر قرار گرفته اند. به این ترتیب این هسته بیشتر شبیه به یک گلوله بزرگ برفی و کثیف است. زمانی که هسته دنباله داری از فاصله های دور منظومه شمسی که در آنجا دما بسیار پایین است به سمت خورشید فروزان می آید، دنباله یی بلند که بر اثر تبخیر مواد تشکیل دهنده هسته است، پشت آن پدیدار می شود، به صورتی که ممکن است دم یک دنباله دار متوسط تا چند میلیون کیلومتر در فضا کشیده شود. جالب آنکه حتی دم دنباله دارهای بزرگ ممکن است بیشتر از 150 میلیون کیلومتر یعنی بیشتر از فاصله زمین از خورشید هم کشیده شود، دم دنباله دارها همواره مخالف جهت تابش های خورشید تشکیل می شود. هیچ یک از بخش های تشکیل دهنده دنباله دارها از خود به تنهایی نوری ندارند و ما تنها به دلیل بازتاب نور خورشید از برخورد با ذرات بسیار کوچک و غبار موجود در هسته و دم دنباله دار است که می توانیم آنها را مشاهده کنیم.

نظریه های مختلفی برای منشأ و چگونگی تشکیل دنباله دارها در منظومه شمسی مطرح شده است که بعضی از آنان امروزه دیگر از اعتبار کافی برخوردار نیستند. نظریه یی بیان می کند دنباله دارها از تکه های باقیمانده سیاره هایی هستند که نتوانسته اند به هم متصل شوند. نظریه دیگری بیان می کند دنباله دارها تکه های خردشده سیاره یی هستند که اکنون دیگر وجود ندارند. در نظریه دیگری هم بیان شده است دنباله دارها در اطراف خورشید تشکیل شده و به وسیله گرانش سیاره یی بزرگ به حرکت درآمده اند. اما امروز با پیشرفت علم بالطبع نظریات علمی و دقیق تری مطرح می شود و برای به اثبات رسیدن هر نظریه باید دلایل بسیار محکم تری نسبت به گذشته ارائه شود. طبق نظریه یی که اکنون قبول داریم احتمالاً دنباله دارها از مناطقی که در ورای آخرین سیاره های منظومه شمسی قرار دارند، می آیند. دو منطقه به نام ابرکویی پر و ابراورت. نظر بر این بود که میلیاردها هسته دنباله دار در این مناطق وجود دارد که هر از چند گاهی برخی از آنها به دلایل گوناگون حرکت کرده و در مداری بیضی شکل به دور خورشید به گردش درمی آیند. این نظریه زمانی که تلسکوپ فضایی هابل توانست هسته های دنباله دار فراوانی را در مناطق دوردست منظومه شمسی کشف کند، قوت بیشتری گرفت.

زمانی که دنباله داری از مدار سیاره یی مانند زمین گذر می کند ذرات و غبار بسیاری را از خود در فضا به جا می گذارد که با گذر زمین از این مناطق و برخورد ذرات باقیمانده با جو بالایی زمین، شب هایی باشکوه که موجب دیدن صدها یا شاید هزاران شهاب در ساعت می شود، پدید می آید.