آنها را دریابید و به زندگی بازگردانید
این مطلب کوتاه و خودمانی در مورد نسل امروزی هوموسکشوال ها (همجنسگرا) و ترنس سکشوال ها (تی اس) و دیدگاه های پوسیده ما ایرانیان نسبت به آنها است. هرچند هیچ گرایشی را ننگ نمی دانم اما لازم است بگویم که من نه هومو هستم و نه ترنس و نه بای بلکه یک هترو .اس (دگرجنسخواه:آنچه عادی و معمولی می پندارید) هستم.
در وجود آنها دردهایی بی پایان از زجرهایی که تنها به واسطه ذهن مریض ماست، رخنه کرده است. هرچند نمی توانم هم پای آنان باشم و دردی که می کشند را همچون آنها در وجودم احساس کنم اما می توانم بفهمم که در اندک روزهای زندگی خویش چه شکنجه هایی بر روان و جسمشان روا داشته می شود که اگر به جای آنان بودم تا به امروز تاب نمی آوردم.
و اکنون با آخرین ضربه هایی که بر وجودشان می نشانند خواهان آنم که سکوت خود را بشکنم. هرچند می دانم در این سرزمین سیاه چه انگ هایی به من خواهند زد، اما عده ای که تعدادشان کم نیست در حال نابودی اند. بی حرمتی های مردم را دیده ام. طرد شدن های آنان را دیده ام. زندانی کردن های آنان را بسیار دیده ام. فرار کردن هایشان را و در دام فساد جوان های هرزه افتادن هایشان را دیده ام. آنها تنها یک چیز را از زندگی می خواهند: حق خود، حق زندگی کردن، حق نفس کشیدن و عادی دیده شدن.
هوموها بی اغراق از باهوش ترین، مهربان ترین و با احساس ترین افراد هستند. آنها هم همچون ما (هتروها) واقعا عاشق می شوند. آنها معنای محبت را حتی ورای ما می فهمند. آنها دوست می دارند و محبت می کنند.
لطفا هوموها را با همجنسبازان اشتباه نگیرید. همجنسبازان برای تفنن، تفریح، تنوع طلبی روی به رابطه هایی خاص می آورند(که البته این نیز همواره و در هر حالت ناپسند -اختلال یا انحراف- نیست). اما هوموها واقعا به جنس مخالف گرایش ندارند. جنس مخالف هم چون ما احساساتشان را برنمی انگیزاند. برای آنها هم جنسشان ایجاد احساس می کند. فراموش نکنید که آنها هرزه نیستند. مگر ما که گرایش به جنس مخالف داریم هرزه هستیم؟ آیا ما منتظر هر فرصتی برای تجاوز و شکستن حرمت هاییم؟ آنها همانند ما هستند و تنها گرایششان متفاوت است.
آنها به واسطه اقلیت بودن بیشتر زمان خود را در تنهایی به سر می برند و ذهنشان بسیار زودتر برای شناخت خود و دیگران به بلوغ می رسد. آنچه من دیدم بلوغ و درکی والا در بینشان بود. درکی برتر از خویش و وجود آدمی. آنان بدون شک بسیار بیشتر از ما به وجود انسان و طبیعت احترام می گذارند. امروزه آنها در ایران به دلیل فشارهای زیاد به درجه ای از بلوغ فکری رسیده اند که دیگران سالها زمان و تجربه لازم دارند تا بدان جا برسند.
هوموها و تی اسها به واسطه زندگی ای که همچون شکنجه گاهی برایشان ساخته ایم معنای انسان، احترام و آزادی را بسیار ژرف تر از ما دریافته اند.
ترنسها جمعیتی هستند که زیر بار گزندهای جامعه همواره خرد شده و می شوند. روان دختری که در جسم پسر و روان پسری که در جسم دختری متولد شده است آیا می تواند احساسی آسوده داشته باشد؟ آنها با روان خود آشنایند و جسم خود را بیگانه می پندارند. جسمی که گمان می کنند از آن آنان نیست. می توانید لحظه ای خود را به جای آنان بگذارید؟ دردی که از نگاه جامعه چه قبل و بعد از عمل (اگر خانواده ای روشن داشته باشند) می کشند به هیچ وجه کم نیست.
اکثر خانواده هایی که فرزندانی ترنس دارند نمی توانند درک کنند که فرزندشان از جسم غریبشان چه عذابی می کشند. او را زندانی می کنند و حق زندگی را از او می گیرند. چرا؟ زیرا تنها به دلایل فیزیولوژیکی ای که خود انتخاب نکرده اینگونه متولد شده است. اکثرا اطرافیان آنها هیچ احساس مسئولیتی در قبال زندگی یک انسان تی اس ندارند؛ به طوری که شخصیت او را خورد کرده و گاهی او را تا مرز خودکشی می کشانند. و متاسفانم که به خاطر عقب ماندگی ما، اندیشه مرگ و نجات از این زندگی پر از درد مرحمی همیشگی برای تی اس هاست. ترنس ها ناخواسته اینگونه شده اند و می توان آنها را با جراحی به زندگی بازگرداند (اگر اطرافیان هم در این راستا مرحمی برایشان باشند و نه همچون زهر). اکثر آنها بعد از عمل تمام نشانه های قبلی خود را از زندگی محو می کنند و بیان می دارند که گویی دوباره متولد شده اند و به راستی که زندگی حقیقی آنها بعد از عمل و در جسمی است که به آن احساسی خوشایند دارند و می پندارند که با روانشان یکسان است.
جنسیت از مهم ترین موارد زندگی هر انسانی است و زمانی که این موضوع در ترنس ها اختلال ایجاد می کند وظیفه انسانی ما است که عمق فاجعه را در درون پیچیده آنان درک کرده و کمکشان کنیم تا زندگی حقیقی خود را بازیابند.
ترنس ها بهترین دوست دختران و دوست پسران در دنیا هستند. زیرا آنان دغدغه های جنس مخالف را به خوبی تجربه کرده اند. تجربه ای که ما هیچ گاه همچون آنها بدان دست نخواهیم یافت. آنها می توانند بهترین دوست و همدم همیشگی ما باشند.
در مورد هوموها، ترنس ها و بای ها باید بیاموزیم که:
آنها اینگونه زاده شده اند و طبیعتشان این است. آنها بیمار نیستند. آنها احتیاج به ترحم ندارند و یک انسان و شخصیت کامل هستند. و باید آنان را در این سرزمین پوسیده از تفکر دریابیم و به یگانه حق بودنشان یعنی زندگی بازگردانیم و مسلما بخشی از این حرکت بر دوش تک تک ماست؛ اگر نام آدمی را بر خویشتن می گذاریم.
تماشای تک تک ستارگان در شب ما را ترغیب می کند که بدانیم این ستاره های غول پیکر که به سبب فاصله زیادشان، از روی زمین آنها را همچون نقطه هایی درخشان می بینیم واقعاً در چه فاصله یی از ما قرار گرفته اند. بررسی ابعاد ستاره، درخشندگی واقعی، جرم و برخی از ویژگی های بنیادین فیزیکی یک ستاره، ابتدا وابسته به این است که بتوانیم فاصله ستاره را از خودمان به درستی محاسبه کنیم.
در دوران کهن رصدگران آسمان شب گمان می کردند ستارگان همانند نقاطی نورانی بر گنبد آسمان میخ شده اند. اما امروز می دانیم که آنها با فواصل و ابعادی گوناگون نسبت به یکدیگر قرار گرفته اند. آسمان شبی که امروز از روی زمین شاهد آن هستیم، در گذشته دقیقاً اینچنین نبوده است و ستارگان صورت های فلکی به آن صورتی که امروز شاهد هستیم، قرار نداشته اند. هرچند ممکن است نمایش این تغییرات اندک باشد، اما واقعیت آن است که اگر می توانستیم ده ها هزار سال یکی از صورت های فلکی را رصد کنیم، متوجه می شدیم ستارگان تشکیل دهنده آن هر کدام به جهتی حرکت خواهند کرد.
آنگاه که جرم ستاره یی بیشتر از 1.4 برابر جرم خورشید باشد، آن زمان که سوخت خود را به پایان رساند با انفجاری عظیم که آن را به نام ابرنواختر می شناسیم، به عمر خود پایان می دهد و سرنوشتی متفاوت از آنچه بود را دنبال می کند. چنین پدیده یی که هر از چند گاهی در هر کهکشانی رخ می دهد آنچنان نورانی است که کل کهکشان را روشن می کند به طوری که اگر این اتفاق امروز برای ستاره یی نزدیک به ما در کهکشان راه شیری به وقوع بپیوندد، از روی زمین شاهد روشن شدن بخشی از آسمان شب هستیم و ممکن است منطقه یی نورانی را حتی درخشان تر از ماه کامل (بدر) ببینیم. در این هنگام حتی در روز و زمانی که خورشید در آسمان است، درخشش ابرنواختر که برای مدتی کوتاه تا زمان فروکش کردن نورانیتش ادامه دارد، از دیدگان ما پنهان نیست و شبانگاه همچون زمانی که ماه بدر در آسمان است، می توانیم سایه تشکیل شده از خود را روی زمین ببینیم. نام علمی تر چنین انفجاری که نشان از پایان عمر ستاره یی فروزان دارد، ابرنواختر نوع دوم است.