سرانجام من نیز همچون نیچه
به جستن سرچشمه ها رفتم: در این راه با همه ستایش ها بیگانه شدم - گرداگردم را بیگانگی و تنهایی فرا گرفت.
«چون با همگان سخن گفتم، با هیچ کس سخن نگفتم.» آنگاه با ستایش هاشان بیگانه شدم، نخستین بار که به آدمیان روی کردم.
-بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! بدان جا که بادی تند و خنک وزان است! سرنوشت تو مگس تاراندن نیست.-
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۹/۳۰ ساعت توسط امین حمزه ئیان
|