واقعیتی نشان از افول مجدد ارزش های انسانی ما در پی برگزاری شکنجه گاهی به نام سیرک-روزنامه اعتماد

(چهارشنبه ۸۸.۷.۲۹ صفحه «گزارش اجتماعی» روزنامه اعتماد)

دوباره سیرک جدیدی فعال شد

تماشای شکنجه حیوانات تفریح نیست

امین حمزه ئیان / www.Nutshell.ir

مطلب پیش رو واقعیت تلخی را بیان می کند که اکثر هم میهنان ما از آن اطلاعی نداشته و ناخواسته از مساله یی حمایت می کنند که با ظاهری زیبا و فریبنده سعی در تخریب بسیاری از بنیادهای انسانی در میان ما و کودکان مان دارد. آنان تنها به پول می اندیشند . ظاهر ماجرا بسیار ساده است و در یک کلمه خلاصه می شود؛ سیرک.

اما آیا تا به حال اندیشیده اید سیرکی که در سال های اخیر در کشور عزیزمان در حال رونق گرفتن است، چه واقعیت دردناکی را پشت صورت زیبای خود پنهان کرده است؟ گویی ظاهرش نشان از تفریح و سرگرم کردن مردمان این کشور دارد اما واقعیت دقیقاً معکوس است. آنان از ناآگاهی و نبود قانون حمایتی در کشورهای شرقی همچون ایران تنها برای پر کردن جیب های خود سوءاستفاده می کنند. این افرادی که امروز در کشور ما برای مدتی اقامت می کنند و ندا از شاد کردن دل مردم می دهند در اصل رانده شده هایی از کشورهای متمدن و قانونمندی هستند که مردمان آنجا جدای از حمایت نکردن شان به مبارزه با آنها هم می پردازند. این افراد که برای کسب درآمد از این راه در کشورهای خود سرکوب شده اند اکنون راه خود را به شرق و جهان سوم و کسب درآمدهای کلان بسیار آسان یافته اند. واقعیت تلخی است، واقعیتی پر از تحریف های فریبنده که نشان از مصرف بیهوده زمان و هزینه مردم کشورمان در برابر نتیجه یی ویران کننده دارد.

پاییز سال 86 بود که سیرک ملی ایتالیا با نام رسمی «سیرک بزرگ ایتالیا» با پشتیبانی سازمان محیط زیست در بخش حمایت شده از طرف همین سازمان یعنی پارک پردیسان تهران آغاز به کار کرد؛ اکوپارکی که جایزه بین المللی تزیین و طراحی منظر را دریافت کرده بود و قرار بود جایی برای تحقیق و جمع آوری بخش بزرگی از بیوم های موجود در پنج قاره باشد. پارکی که قرار بود برای بهبود و پیشرفت دغدغه های زیست محیطی و اطلاع رسانی صحیح فعالیت کند و حامی در همین راستا شود. مسوولان این پارک که خود بخشی از سازمان حمایت محیط زیست هستند با قبول و حمایت از سیرک ایتالیا تمام موارد و برنامه های راستین و مثبت این مرکز را به زیر علامت سوالی حل نشدنی بردند.

با مهیا شدن شرایط، آن سیرک شروع به کار کرد و گروه های آگاه کشور که این شروع را آغاز گام های غلط می دیدند، اعتراضات خود را علنی کردند. در این بین دکتر کهرم متخصص حیات وحش، بیولوژیست و استاد دانشگاه که از فعالان نامی در امر حفاظت طبیعت است با ابراز تاسفی شدید، با افتتاح سیرک، آن را بدآموزی، مساله یی غیرانسانی و توهین آمیز قلمداد کرد. ایشان همچنین انتقاد خود را از حامیان این جریان بیان کرد. سپس مدیر روابط عمومی انجمن حمایت از حیوانات و مهندس وحید نوروزی رئیس هیات مدیره جمعیت آوای سبز این حرکت را به شدت محکوم کرده و آن را از عجایب روزگار خواندند و هیچ گونه توجیهی را برای برپایی این سیرک موجه ندانستند.

در این بین برخی از هموطنان آگاه به واقعیت پنهان سیرک و چرایی برگزاری چنین مراسمی از دور خارج شده، برای نشان دادن اعتراضات خود با پلاکاردهای دست ساز خود در مقابل سیرک واقع در پارک پردیسان تجمع کردند تا تماشاچیان با خواندن متون اعتراضی آنان شاید برای لحظه یی به خود آیند. این حرکت مثبت آن عده قلیل دردسرهایی برایشان به همراه داشت اما نمی توان بازتاب هرچند اندک آن را در روشنگری کتمان کرد. اما واقعاً دلیل این جنبش ها و عکس العمل ها چه بود؟

تمامی جانداران دارای یک حق مسلم و اجتناب ناپذیر به نام زندگی هستند. و حیوانات همگی در اکوسیستم خود با رفتار های طبیعی خودشان رشد کرده و به صورت غریزی، روند زیست محیطی منطقه را نظم می بخشند.

آنها برای زندگی احتیاج به رفع خواست ها و نیازهای اولیه و طبیعی خود دارند و اگر انسان از جهتی به فرآیند منظم و پیچیده آنها وارد شود و سعی در تغییر آن کند، مطمئناً تمام مجموعه به سمت نابسامانی پیش می رود. اکنون حیوانی که در جنگل، بیابان و طبیعت منحصر به فرد خود باید ساعت ها راه برود و برای تهیه غذا تلاش کند، از زمانی که چشم می گشاید نه تنها گاهی خود را به دور از مهر مادری و آن نوازش های گرم می یابد بلکه تنها محیطی فلزی را تجربه می کند. میله هایی که تمام اختیارات او را سلب کرده و گاهی اجازه کوچک ترین گردشی را به دور خود به او نمی دهد. او اکنون وارد دنیایی پر از شکنجه های اجباری شده است.

اگر شانس بیاورد و سالم به سن قابل قبولی برای یادگیری برسد، روز و شب از آن سلب شده و مجبور است طبق برنامه های دردناک مربیان خود حرکات غیرطبیعی را که از او به اجبار خواسته می شود انجام دهد. اما او چگونه باید این حرکات مضحک همچون ایستادن بر دو پا، پرش از حلقه های آتشین، دوچرخه سواری کردن و... را فرا بگیرد؟

جواب دردناک است؛ با شکنجه، کتک، گرسنگی و تشنگی، سیخ های کشنده، جریان های برق و ده ها مورد دیگر.

حیوان نگون بختی که دیگر هیچ چیز ندارد برای به دست آوردن تکه یی غذا بعد از روزها گرسنگی مجبور است از بین آتش که جز وحشت برای او هیچ چیز دیگری دربر ندارد، بپرد. بدن او می لرزد و دچار تپش های شدید قلبی می شود. این کارها هرگز برای او عادی نمی شود.

به زور قرص های آرام بخش و تزریق های مختلف او را برای دلقک شدن زنده نگه می دارند. فیل های بزرگی که اکنون باید در جنگل ها و آب ها، گل بازی کنند روی صفحات فلزی داغ همراه با شوک های الکتریکی قرار می گیرند تا مجبور به انجام حرکات غیرطبیعی شوند.

تک تک حیوانات درون سیرک های حیوانی، برای آموزش حرکات نمایشی مخصوص خود به شیوه یی زجرآور آموزش داده می شوند. شاید برای ما که با هزینه یی روی صندلی سیرک نشسته ایم چنین صحنه هایی حتی لحظه یی باورکردنی نیاید، ولی باید پذیرفت آن حیوانی که اکنون برای خنده و شادی پوچ و لحظه یی ما از ارتفاعی خود را در استخری از آب می اندازد، عذابی را متحمل شده که اکنون اینچنین غیرطبیعی عمل می کند. دردناک است، اما پشت پرده این گونه تفریح ها اینچنین ظلم به موجودات و مخلوقات این زمین که روزی با انسان ها می زیستند موج می زند. آنان به بازی گرفته می شوند و با عمر غیرطبیعی و ده ها مرض گوناگون که در اندک زمانی می گیرند در سکوت جان می بازند. بسیاری از این حیوانات حین آموزش ها یا بعد از سپری شدن مدتی، جدای از بیماری های جسمی فراوانی که می گیرند، بیماری های روانی و عصبی بی شماری به وجود پاک شان می تازد.

وجود این بیماری ها تنها نشان از یک چیز دارد. درست است که حیوانات به اندازه انسان ها هوشمند نیستند اما همگی آن دردی را که انسان درک می کند می فهمند.

حیوانات هر کدام حتی در مواردی بسیار حساس تر و دقیق تر از انسان ها واقعیتی را که بر وجودشان تحمیل می شود می فهمند. آنها تنها قدرت صحبت به زبان ما آدمیان را ندارند. اگر اینچنین بود امروز دنیایمان پر از فریادها و ضجه هایی می شد که از تمام جانداران به این یگانه موجود هوشمند زمین روا داشته می شود. حیوانات واقعاً از انجام این حرکات خنده آور شاد نیستند و اگر شما اندکی را با آنان سپری کنید بدون شک اشک هایی را که حین آموزش بر چهره های بی گناهشان جاری می شود نظاره گر خواهید بود.

با ورود سیرک ایتالیا در سال 86 به ایران، که از سوی غرب به عنوان ترویج فرهنگ توحش و خشونت در بین جامعه رایج شده است به ادامه اجرا های خود در شهرهای دیگر کشور عزیزمان تا سال 87 خورشیدی پرداخت.

جالب است بدانید که سال پیش حین برگزاری این سیرک در شیراز صدها دانش آموز باهوش و آگاه مدرسه دوزبانه ایران که برای بازدید از این مجموعه رفته بودند از پیش به صورت پنهانی و خودجوش تبلیغات ضدسیرک را آماده کرده و در زمان مورد نظر با تجمع جلوی مقر آنها و سر دادن شعارهایی مختلف به زبان های انگلیسی و ایتالیایی این امر را محکوم کرده و از دولت تقاضای کمک کردند. این دانش آموزان دختر و پسر، سازمان های حامی این سیرک، به خصوص سازمان محیط زیست را مورد انتقادات شدید خود قرار دادند. مسوولان از این حرکت شگفت انگیز کودکان متعجب شد. حرکت خردمندانه این دانش آموزان نشانی روشن برای ادامه حرکت در مسیر ناهموار رسیدن به درک والای حقوق حیوانات در ایران امروز است.

امروزه دیگر با گسترش انواع وسایل و رسانه ها در سطح جهانی به راحتی می توانیم چرایی و چگونگی این گونه سیرک ها را بررسی کنیم و حتی برای محکم شدن ادعاها از فیلم ها و تصاویر موجود در اینترنت که به صورت آسان در اختیار مردم قرار می گیرد، یاری بطلبیم.

متاسفانه با توجه به وجود اکثریت قشر ناآگاه از این مساله در جامعه، امسال بعد از اجرا هایی گسسته در شهرهای مختلف، سیرک ملی ایتالیا قراردادی دوباره با بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی به امضا رساند که طبق آن این سیرک با فرا رسیدن عید سعید فطر در شهریورماه در مجتمع ارم سبز تهران تا پایان سال جاری مجدداً به صورت رسمی آغاز به کار کند و سپس طبق اعلام گزارش سایت بنیاد مستضعفان؛ «در آینده نزدیک تیم هنرمند سیرک ملی ایتالیا به مدیریت هنرمند ایرانی خلیل عقاب در شهرهای مختلف از جمله تهران (پارک پردیسان)، کرج، تبریز، اصفهان، شیراز، اهواز و اراک برای برپایی سیرک اقدام خواهد کرد.»

قبل از این متن در مورد مالکیت اصلی این سیرک در سایت بنیاد مستضعفان این گونه بیان شده است؛ «مالک سیرک ملی ایتالیا شخصی به نام «دریکس تونی» است که در حال حاضر مالکیت هشت سیرک فعال دیگر در سراسر دنیا را بر عهده دارد. وی با توجه به ارتباطات نزدیکی که با خلیل عقاب بنیانگذار اولین سیرک ایرانی دارد، تصمیم به اجرای برنامه سیرک خود در کشور جمهوری اسلامی ایران گرفته است.»

امروزه در بسیاری از کشورها برپایی سیرک هایی که در آنها از حیوانات برای خنده و سرگرمی استفاده می شود، منسوخ شده و با مخالفت های دولتی و مردمی بسیار زیادی رو به رو است. آنان با این استدلال که در این کشورها هیچ کس از حیوانات و محیط زیست حمایت نمی کند (و حتی گاهی این مردم با طبیعت و جانداران سر ستیز هم دارند)، به این سمت از دنیا که روزی قدرتمند ترین و نخستین انسان ها را از جهت حمایت از حیوانات در تمدن های باستانی خود داشته اند، آمده اند. 

چهار بروشور ارزشمند گیاه خواری - کشتار حیوانات - گرمایش زمین - گوشت خواری

چهار بروشور با عناوین گیاه خواری، کشتار حیوانات، گرمایش زمین و گوشت خواری توسط کانون انسان پاک، زمین پاک اخیرا به چاپ رسیده است که بدون شک خواندن مطالب آن ها بسیار ارزشمند و تاثیر گذار خواهد بود.

برای دیدن تصاویر این بروشور ها بر روی «ادامه مطلب» کلیک کنید.

ادامه نوشته

بروشور های ضد سیرک

مدتی پیش بروشور ضد سیرک توسط دوستان و با همکاری کانون دوست داران حیوانات (پناهگاه وفا) به چاپ رسید و خوشبختانه عده ی زیادی بین مردم پخش شده است و این روند هنوز هم ادامه دارد.

می توانید با کلیک بر ادامه مطلب عکس بروشور چاپ شده را ببینید.

ادامه نوشته

نگاهی به چگونگی مرگ ستارگان کم جرم – شکوفیدن گل های کهکشانی _ شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.ir

از آن توده ابر گازی هیدروژنی و عظیمی که در بخش کوچکی از پهنه کهکشان گسترده شده است بعد از چند میلیون سال، «پیش ستاره یی» متولد می شود و با افزایش جرم، این «پیش ستاره» نوپا تبدیل به ستاره یی درخشان می شود که توان سپری کردن عمری حدود یک میلیون تا چند میلیارد سال را دارد. اکثر عمر ستاره ها در آرامش سپری می شود؛ آرامشی همانند اکنون یگانه ستاره منظومه شمسی یعنی خورشید. خورشید و دیگر ستارگان که معمولاً بیش از 90 درصد از عمر خود را در این دوران آرام (مرحله رشته اصلی) سپری می کنند، تنها در حال سوزاندن اولین عصر تشکیل دهنده خود یعنی هیدروژن و تبدیل آن به هلیم هستند. توده ابرهای اولیه (سحابی ها) که محل تشکیل ستارگان هستند، عموماً از گاز هیدروژن است. اما با به وجود آمدن ستاره یی در بین یک سحابی گازی شکل، وضعیت برای همجوشی عناصر سبک تری همچون هیدروژن فراهم می شود. ستارگان همگی همانند خورشید در حال سوزاندن سوخت خود هستند، اما روند مصرف سوخت شان نسبتی مستقیم با جرم تشکیل دهنده شان دارد. برخی از ستارگان تا حدودی کوچک تر از خورشید هستند، اما برخی دیگر چندین برابر خورشید ما جرم دارند و گاهی ابعادی تا صدها برابر خورشید را دارا هستند. با در نظر گرفتن این موضوع متوجه می شویم ستارگان هر کدام با طول عمرهایی متفاوت نسبت به یکدیگر زندگی می کنند.

اما آنچه در همگی ستارگان یکسان است، همان همجوشی عناصر سبک تر به سنگین تر است که این فرآیند نه تنها موجب تولید نور و گرما می شود بلکه با تولید عناصر سنگین تر حتی امکان به وجود آمدن حیات و فرآیندهای پیچیده تر را مهیا می کند. به این جهت است که امروزه می گوییم اتم های سازنده بدن ما انسان ها روزی در درون یک ستاره تشکیل شده است زیرا ماده اولیه عالم، به ساده ترین شکل، یعنی اتم هیدروژن وجود داشته است و عناصر سنگین تر به دلیل وجود همجوشی های هسته یی در قلب ستاره یعنی هسته آن و به سبب فشار فوق العاده زیاد تشکیل شده اند. ستارگان با چنین فرآیندهایی عمر خود را تا زمانی که دیگر جرم مورد نیاز برای تشکیل عناصر سنگین تر و پیچیده تر ندارند، سپری می کنند.

ستارگان در سال های پایانی عمر خود از رشته اصلی خارج شده و تبدیل به یک غول سرخ یا یک ابرغول سرخ می شوند. در این حالت آنها نسبت به ابعاد اولیه خود بسیار ناپایدار و بزرگ تر می شوند و سوخت درون هسته شان رو به اتمام می رود. تمام فعل و انفعالات اصلی یک ستاره درون هسته آن که دارای فشار فوق العاده زیادی است، رخ می دهد. به همین دلیل می توان گفت بیشتر جرم یک ستاره در مرکز آن متمرکز شده است.
سحابی سیاره نما چشم گربه تصویر از تلسکوپ فضایی هابل
نحوه چگونگی مرگ یک ستاره بستگی به جرم ستاره اولیه دارد. برای بررسی این امر جرم خورشید را به عنوان واحد اندازه گیری خود در نظر گرفته و به بررسی نحوه مرگ ستارگانی با جرم کمتر از خورشید و تا 1.4 برابر جرم خورشید می پردازیم. بدیهی است مرگ خورشید هم در حدود 5 میلیارد سال آینده به این شکل خواهد بود.

ستاره یی تا 1.4 برابر جرم خورشید، ستاره یی نسبتاً کوچک به شمار می رود که مرگی آرام دارد. زمانی که ستاره از حالت پایدار اولیه خود (رشته اصلی) خارج می شود، هسته آن فشرده و لایه های خارجی آن منبسط می شود. این روند یعنی پس زدن لایه های خارجی برای ستاره یی با جرمی حدوداً برابر خورشید ممکن است چند هزار سال (با سرعتی معادل چند ده کیلومتر بر ثانیه) به طول انجامد. لایه های خارجی ستاره همانند گلبرگ هایی در فضا حتی تا مسافت هایی برابر چند ده میلیارد کیلومتر به آهستگی پراکنده می شود. هسته ستاره همچنان منقبض می شود، به صورتی که اندازه ستاره یی که روزی زمین در برابرش همچون نقطه یی بود، اکنون هسته یی برابر شعاع زمین پیدا کرده است. این هسته بسیار فشرده و چگال است. در چنین هسته یی الکترون ها در دریایی از هسته اتم ها (گاز تبهگن شده) غوطه ور هستند. وزن یک مشت از مواد سطحی چنین هسته یی برابر با 100 تن روی زمین است. این قلب کوچک که شاید به یک صدم شعاع اولیه و عادی خود رسیده باشد، به علت فوق العاده چگال بودن ممکن است گرانشی تا 100 میلیارد برابر گرانش موجود روی سطح زمین داشته باشد.

این پایان عمر یک ستاره نسبتاً کوچک به اندازه خورشید است. هسته برجای مانده دمای به شدت زیادی برابر چند ده هزار درجه دارد و با تابش های خود موجب تولید نور از مواد اطراف خود می شود. به هسته باقی مانده چنین ستاره یی در اخترشناسی «کوتوله سفید» می گویند و کل جرم باقی مانده که همانند گلی زیبا در پهنه فضا پراکنده می شود، اصطلاحاً «سحابی سیاره نما» می گویند.

پس بیشتر جرم ستاره در کوتوله سفید فشرده شده و لایه های خارجی آن با سرعتی بسیار زیاد در پهنه فضا پراکنده می شوند. «سحابی های سیاره نما» بعد از گذشت میلیون ها سال کم فروغ می شوند و هسته آنها بعد از گذر بیش از 10 میلیارد سال خاموش شده (کوتوله سیاه) و به نزدیکی دمای فضای اطراف خود می رسند. تک تک «سحابی های سیاره نما» ظاهری متفاوت از یکدیگر دارند. شما می توانید با تلسکوپی عادی همراه با کسی که آسمان شب را می شناسد، برخی از بقایای مرگ این ستارگان نسبتاً کوچک را که ممکن است هزاران سال پیش عمرشان پایان یافته باشد در زیر آسمانی تاریک رصد کنید و از دیدن آنها لذت ببرید.

Zarathustra aber sahe das Volk an und wunderte sich. Dann sprach er also

Der Mensch ist ein Seil, geknüpft zwischen Thier und Übermensch, - ein Seil über einem Abgrunde.

Ein gefährliches Hinüber, ein gefährliches Auf-dem-Wege, ein gefährliches Zurückblicken, ein gefährliches Schaudern und Stehenbleiben.

Was gross ist am Menschen, das ist, dass er eine Brücke und kein Zweck ist: was geliebt werden kann am Menschen, das ist, dass er ein Übergang und ein Untergang ist.

Ich liebe Die, welche nicht zu leben wissen, es sei denn als Untergehende, denn es sind die Hinübergehenden.

Ich liebe die grossen Verachtenden, weil sie die grossen Verehrenden sind und Pfeile der Sehnsucht nach dem andern Ufer.

Ich liebe Die, welche nicht erst hinter den Sternen einen Grund suchen, unterzugehen und Opfer zu sein: sondern die sich der Erde opfern, dass die Erde einst der Übermenschen werde.

Ich liebe Den, welcher lebt, damit er erkenne, und welcher erkennen will, damit einst der Übermensch lebe. Und so will er seinen Untergang.

Ich liebe Den, welcher arbeitet und erfindet, dass er dem Übermenschen das Haus baue und zu ihm Erde, Thier und Pflanze vorbereite: denn so will er seinen Untergang.

Ich liebe Den, welcher seine Tugend liebt: denn Tugend ist Wille zum Untergang und ein Pfeil der Sehnsucht.

Ich liebe Den, welcher nicht einen Tropfen Geist für sich zurückbehält, sondern ganz der Geist seiner Tugend sein will: so schreitet er als Geist über die Brücke.

Ich liebe Den, welcher aus seiner Tugend seinen Hang und sein Verhängniss macht: so will er um seiner Tugend willen noch leben und nicht mehr leben.

Ich liebe Den, welcher nicht zu viele Tugenden haben will. Eine Tugend ist mehr Tugend, als zwei, weil sie mehr Knoten ist, an den sich das Verhängniss hängt.

Ich liebe Den, dessen Seele sich verschwendet, der nicht Dank haben will und nicht zurückgiebt: denn er schenkt immer und will sich nicht bewahren.

Ich liebe Den, welcher sich schämt, wenn der Würfel zu seinem Glücke fällt und der dann fragt: bin ich denn ein falscher Spieler? - denn er will zu Grunde gehen.

Ich liebe Den, welcher goldne Worte seinen Thaten voraus wirft und immer noch mehr hält, als er verspricht: denn er will seinen Untergang.

Ich liebe Den, welcher die Zukünftigen rechtfertigt und die Vergangenen erlöst: denn er will an den Gegenwärtigen zu Grunde gehen.

Ich liebe Den, welcher seinen Gott züchtigt, weil er seinen Gott liebt: denn er muss am Zorne seines Gottes zu Grunde gehen.

Ich liebe Den, dessen Seele tief ist auch in der Verwundung, und der an einem kleinen Erlebnisse zu Grunde gehen kann: so geht er gerne über die Brücke.

Ich liebe Den, dessen Seele übervoll ist, so dass er sich selber vergisst, und alle Dinge in ihm sind: so werden alle Dinge sein Untergang.

Ich liebe Den, der freien Geistes und freien Herzes ist: so ist sein Kopf nur das Eingeweide seines Herzens, sein Herz aber treibt ihn zum Untergang.

Ich liebe alle Die, welche schwere Tropfen sind, einzeln fallend aus der dunklen Wolke, die über den Menschen hängt: sie verkündigen, dass der Blitz kommt, und gehn als Verkündiger zu Grunde.

Seht, ich bin ein Verkündiger des Blitzes und ein schwerer Tropfen aus der Wolke: dieser Blitz aber heisst Übermensch. 

نگاهی به چگونگی گذر عمر ستارگان – هیاهوی قلب ستارگان _ شنبه ها روزنامه اعتماد

امین حمزه ئیان
www.Nutshell.ir

بسیاری از اجزای عالم همچون انسان ها، حیوانات و گیاهان روزی متولد می شوند و سرانجام روزی هم می میرند. اما آنچه در این فرآیند همیشگی مهم است به یاد داشتن تبدیل انرژی و ماده است، به این معنی که ماده و انرژی تشکیل دهنده عالم خلق یا نابود نمی شود بلکه تنها از حالتی به حالت دیگر تغییر می کند (اصل پایستگی انرژی- ماده). همچنین «اینشتین» با نظریه نسبیت خود به ما نشان داد ماده و انرژی می توانند به یکدیگر تبدیل شوند (اصل هم ارزی جرم و انرژی). به این صورت که در یک ستاره با پیوند چهار هسته اتم هیدروژن تحت فشار زیاد و تبدیل آن به یک هسته اتم هلیم انرژی تولید می شود.

ستارگان بعد از تشکیل شدن از یک سحابی گازی، شروع به درخشیدن و مصرف سوخت هیدروژنی خود می کنند. اما این سوخت هر چقدر هم زیاد باشد روزی به پایان می رسد. زمانی که آن پیش ستاره ناپایدار که تازه متولد شده است به ستاره یی پایدار تبدیل می شود اصطلاحاً می گوییم ستاره در رشته اصلی قرار گرفته است. ستاره یی که در رشته اصلی باشد یعنی در حال همجوشی هسته یی هیدروژن به هلیم است و همچنین از لحاظ دما، ابعاد و درخشندگی به تعادل رسیده است (تعادل هیدرواستاتیکی). اما نباید فراموش کنیم بیش از 90 درصد از عمر یک ستاره در مرحله رشته اصلی سپری می شود. پس به این ترتیب می توان گفت خورشید منظومه شمسی ما اکنون در رشته اصلی قرار دارد. در کهکشان راه شیری اکثر ستاره ها در رشته اصلی قرار دارند. اما بعد از پایان یافتن هیدروژن در هسته ستاره، که محل اصلی سوخت و ساز یک ستاره به حساب می آید، چه اتفاقی داخل آن رخ خواهد داد؟

زمانی که سوخت هیدروژنی یک ستاره در حال پایان یافتن است، آن ستاره نمی میرد بلکه تحت فرآیندهایی جالب به شکلی دیگر درمی آید. وقتی هسته ستاره همه هیدروژن خود را به هلیم تبدیل می کند به دلیل فشار لایه های بالای سطح ستاره، هسته متراکم تر می شود و فشار داخل آن افزایش می یابد. با افزایش فشار هسته، دما بالا می رود و موجب می شود لایه های گازی اطراف هسته داغ تر شوند و به همین دلیل بزرگ تر و دچار انبساط شوند. پس ستاره دوباره تعادل خود را با منقبض شدن هسته و انبساط لایه های خارجی به دست می آورد. در این مرحله قطر ستاره چندین برابر قطر اولیه خود می شود. حتی افزایش قطر یک ستاره ممکن است به بیش از 700 برابر قطر اولیه خود برسد.

تصویری تخیلی از یک غول سرخ

زمانی که ستاره در این مرحله از انبساط قرار دارد اصطلاحاً می گوییم ستاره تبدیل به غول سرخ شده است. دلیل این نامگذاری به خاطر این است که با منقبض شدن هسته بسیار داغ و انبساط سطح ستاره (که دقیقاً به همین دلیل دمای سطح آن افت شدیدی نسبت به حالت اولیه خود پیدا می کند)، رنگ ستاره به سمت سرخ متمایل می شود. پس هم بزرگ و هم سرخ گون شده است یعنی یک غول سرخ.

زمان تبدیل هر ستاره به یک غول سرخ، وابستگی مستقیمی با جرم آن ستاره دارد. یعنی هر چه ستاره یی بزرگ تر باشد به دلیل فشار بیشتری که بر هسته می آید بسیار سریع تر عمر خود را به پایان می رساند. اما این روند برای ستاره های معمولی و نسبتاً کوچک همانند خورشید بسیار کند است. در اخترشناسی گاهی اصطلاح ابرغول سرخ را هم به کار می برند. اصطلاح ابرغول سرخ برای آن دسته از ستارگانی که جرم بسیار زیادی دارند (بیش از 1.5 برابر جرم خورشید) و اکنون منبسط شده اند، استفاده می شود. برای نمونه فرض کنید جرم یک ستاره با جرم چند 10 برابر خورشید ما بعد از انبساط تا چه حد می تواند قطرش افزایش پیدا کند، اگر قطر آن دست کم چند صد برابر هم شود واقعاً شایسته است که بگوییم تبدیل به یک ابرغول سرخ شده است. هسته ستاره یی که تبدیل به غول سرخ شده است به علت فشار فوق العاده زیاد دمایش حتی به صد میلیون درجه هم می رسد. حال اگر ستاره جرم کافی داشته باشد فشار بالا رفته و همجوشی هلیم در آن به راه می افتد. دو هسته هلیم سریعاً یک هسته بریلیم درست می کنند، اما به دلیل ناپایداری هسته اتم بریلیم، معمولاً سه هسته اتم هلیم عناصر کربن و اکسیژن را تولید می کنند.

تمام این فرآیندها در هسته ستاره رخ می دهد به صورتی که در سطح و زیر سطح آن هنوز هلیم و هیدروژن وجود دارد. اگر جرم ستاره یی زیاد باشد این تبدیل عناصر سبک به سنگین همچنان ادامه پیدا می کند. حال ممکن است در هسته عناصر دیگر و سنگین تری همانند نئون و منیزیم هم تولید شود. این روند برای ستارگانی که بسیار بزرگ هستند و جرم زیادی هم دارند تا به وجود آمدن هسته اتم آهن ادامه پیدا می کند. اما اکنون این آخرین مرحله از سوخت یک ستاره است زیرا هسته اتم آهن به دلیل چیدمان پروتون ها و نوترون ها از پایدارترین اتم ها به حساب می آید. در این زمان ستاره به لحظه پایان خود نزدیک می شود. لحظه یی شگفت انگیز که همه چیز در کسری از ثانیه تغییر می کند. ستاره یی که از زمان تشکیل شدن تا به امروز میلیون ها سال از عمرش گذشته است با اتفاقی عظیم و جالب وارد بعد جدیدی از چرخه حیات خود می شود.

و هیچ، همین نزدیکیست

امین حمزه ئیان

در نکوهش آنچه بیگانه از همه چیز تنها خود خواستنی است:

و یگانه آرام بخش آدمیت به فریاد انسانیت آمد. یادی که غلیان آرامش را در دل آشوبناک درد جاری می کرد. فراموشی را، ارمغان می آورد و آسودگی را بر جان سنگسار شده هدیه می کرد. و درد های دیدن را می آرامد در دل آن آدمیانی که یگانه بودن را لحظه هایی طاقت فرسا است بر دوش های خسته یشان می کشند. آنچه غم ها را در خود به کلی ذوب می کند و چهره های گریان و خندان را بی تفاوت!

لحظه ی زیبای کنده شدن. لحظه ی رهایی ی فراموشی ها. و درود دوباره ی مرگ. اندیشه و اکنون گام برداشتن بدان سوی. و حال یگانه آرام بخش آدمیت به فریاد انسانیت شتافته است.